بازتاب ایلام/خداداد ابراهیمی: حسین( ع) شب قبل از جنگ، در حالی که اهل بیتش تشنه و پرآشوباند از یارانش می خواهد آنان که "حق الناس" بر گردن دارند او را ترک کنند. چراغ می کُشد تا بدون شرم در سیاهی، یکی یکی او را تنها بگذارند.
ظهر عاشورا اما حسین(ع) در ضیافت سیوف، پنجه برخاک می زند. خاکی سرخفام از خون فرزندان و یاران. ناگاه قلبش تیر کشید. چرا اسب، علی اکبر را به سوی سپاه دشمن می برد!؟
نامردها، او را محاصره کرده بودند. شمشیر و نیزه در هم گم شده بود و بدن رعنایش گویی نیزاری سرخ بود از بس که تیر و ترکش و نیزه و دشنه بر تن علی اکبر فرود آمده بود و چنین شد که در باره علی اکبر حسین گفتهاند؛ "فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً " و اینجاست که در روضهها، اشکهای مومنان سیلاب می شود.
زینب(س) عقیله بنی هاشم اما حماسهای دیگر آفرید. او وقتی در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین(ع) را دید، استوار و نستوه بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: "اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان" و شایسته است که با شنیدن این سخنان چشمهای حسینیان، خون بگریند و اینگونه است که بعد از ۱۴۰۰ سال، مرثیهها، روضهها، نوحهها و مقتلها، غوغا می کنند و نام حسین(ع) را در گوش جهانیان فریاد می کشند. چرا که آتش عشق عدالتخواهی سالار شهیدان خاموش نمی شود. آنگونه که پیامبر( ص) فرموده: اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
براى شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود چرا که مصائب حسین(ع) یکی، دو تا نیست، بیشمارست؛ دستان بریده ابوالفضل، بدن پاره پاره علی اکبر، آه و اندوه زینب، بیماری زین العابدین، تشنگی کودکان، آوارگی و اسارت اهل بیت و...!
از این روی آه و اندوه و اشک مردم برای مظلومیت او بجا و همیشگیست و آن امام همام نیز خود را کشتهی اشک می داند؛ «أنا قتیلُ العَبره لا یذکرونی مؤمن الا استعبر. من کشته اشک هایم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند، مگر آن که از سوز دل اشک می ریزد» این بیانات بدین معنی است که شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ در صحرای کربلا، آن قدر مظلومانه و جانسوز بود که اگر هر شخص با ایمانی وقتی به یاد نحوه شهادت، مظلومیت، تنهایی و تشنگی آن حضرت بیفتد، بی اختیار از سوز دل، اشک هایش جاری خواهد شد.